زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه
 

هدایة الاعلام الی مدارک شرائع الاحکام (کتاب)





کتاب كتاب« هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام»، از آثار فقهى آية الله سید تقی طباطبایی قمی است كه در شرح باب قضا و شهادات شرايع، به زبان عربى و در سال ۱۴۲۱ ق تأليف گرديده است.


۱ - ساختار كتاب



مؤلف، در كتاب قضا، بعد از بررسى قضا از سه جهت، مطالب آن را در قالب چهار نظر بررسى كرده است و كتاب شهادات را در پنج بخش كه نام هر يك از آن بخش‌ها را طرف گذاشته است و هر يك از اطراف را از اجزا و فروعاتى متشكل نموده، مورد بررسى قرار داده است.
[۱] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص .


۲ - گزارش محتوا




۲.۱ - تعريف قضا


مؤلف، جهت اول را به تعريف قضا، اختصاص داده و مى‌فرمايد: قضا به فصل خصومت بين متخاصمين و حکم به ثبوت دعواى مدعى يا به عدم حق وى بر مدعى عليه، گفته مى‌شود. تفاوت بين قضا و فتوى، دومين مطلب مورد توجه ايشان است كه در باره‌ى آن مى‌گويد:

۲.۱.۱ - فتوى


فتوی ، بيان حکم شرعی كلّى است بدون توجه به مصاديق خارجيه كه تبعيت از آن هم فقط بر مقلدين آن فقيه واجب مى‌شود و لا غير، امّا قضا حكم در قضاياى شخصيه‌اى كه مورد ترافع و تشاجر است مى‌باشد، مانند آنكه بگويد: مال فلانى از آن زيد است يا فلان زن متعلق به عمرو است يا فلان خانه وقفى است و... در قضا تبعيت بر همگان حتى آنهايى كه مقلد نيستند، واجب مى‌باشد، زيرا اگر اين‌گونه نباشد اعتبارى براى احکام قضایی نخواهد بود و نزاع‌ها به قوت خود باقى خواهد ماند.
[۲] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵.


۲.۲ - حكم اعمال قضا


حكم اعمال قضا، عنوان جهت دوم است كه آيا واجب کفایی مى‌باشد يا خير؟ مؤلف، ابتدا از مالك، رياض، مستند و غير آنها نقل مى‌كند كه قضا اجماعا از ضروريات دين است، چون حفظ نظام جامعه بر آن متوقف مى‌باشد و با وجود اهميتى چنين، مسلما قضا واجب است.
آيات قرآنى، از جمله آيه‌ى ۴۸ و ۴۹ مائده كه مى‌فرمايد: و أنزلنا إليك الكتاب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما أنزل الله و لا تتبع أهواءهم عما جاءك من الحق لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلكم أمّة واحدة و لكن ليبلوكم في ما آتاكم فاستبقوا الخيرات إلى الله مرجعكم جميعاً فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون و أن احكم بينهم بما أنزل الله و لا تتبع أهواءهم و احذرهم أن يفتنوك عن بعض ما أنزل الله إليك فإن تولوا فاعلم أنما يريد الله أن يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفاسقون، بر اين معنا دلالت دارند.
رواياتى نيز بر اين مطلب دلالت مى‌كنند، از جمله روايت عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام كه فرموده:« أيما مؤمن قدّم مؤمنا في خصومة إلى قاض أو سلطان جائر فقضى عليه بغير حكم الله فقد شركه في الإثم»، مؤلف از اين روايات چنين استفاده مى‌كنند كه انجام قضاوت در زمان غیبت بر مجتهد لازم بوده و در صورتى كه مجتهد نباشد عدول مؤمنين اين وظيفه را عهده‌دار مى‌شوند و در نبود آنها نوبت به فسّاق خواهد رسيد.
[۵] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۶ .


۲.۳ - حقيقت قضا


جهت سوم، در مورد حقيقت قضا مى‌باشد كه عبارت است از تطبيق كبرى بر مصداق خارجى.
[۶] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۰.


۲.۴ - صفات قاضى


اولين نظر بحث قضا، در صفات قاضى مى‌باشد; مؤلف، بعد از ذكر عبارت صاحب شرايع كه عقل، بلوغ ، ایمان و... را از شرايط و صفات قاضی دانسته است، شروع مى‌كند به بيان ادله‌ى هر يك از اوصاف مذكوره. مؤلف، بلوغ را از رواياتى كه لزوم مرد بودن قاضى را مى‌رسانند، استفاده مى‌كند، چرا كه نمى‌شود مرد، غير بالغ باشد.
دليل عقل داشتن، هم واضح بوده و اختلافى در آن نيست، زيرا ادله همگى از مجنون منصرف مى‌باشند. مؤلف، ايمان را هم به عنوان شرطى كه از نظر امامیه ثابت مى‌باشد، ياد مى‌كند و روایت ابی خدیجه را دليل آن برمى‌شمارد. امّا عدالت، طهارت مولد و علم شرايطى هستند كه اثباتشان در مورد كسى كه مسئوليت سنگينى مثل قضاوت را بر عهده مى‌گيرد، چندان مشكل نيست.
مؤلف، از استاد خود نقل مى‌كند كه اجتهاد را شرط قاضى منصوب دانسته و معتقد است در قاضى تحكيم وجود چنين صفتى لازم نمى‌باشد. مرد بودن قاضى هم به نظر مؤلف از مسائل بدون اختلاف مى‌باشد و همه‌ى فقها بر روى آن اتفاق نظر دارند.
بعد از تمام شدن بحث صفات قاضى، يازده مسئله ديگر مطرح مى‌شود كه اولين آنها در باره‌ى ثبوت ولايت است كه تنها با اذن امام ممكن مى‌باشد و توافق اهل يك شهر در مورد شخص خاص موجب ثبوت ولايتش نمى‌گردد، بلكه تنها در صورت رضایت متخاصمين، حكمش نافذ خواهد بود. استحباب قبول قضاوت از سوى كسى كه به نفس خود اطمینان دارد، موضوع مسئله دوم است كه ادله‌اش از سوى شارح ذكر شده است.
[۷] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۱۱ .


۲.۵ - آداب قاضى


نظر دوم: اين نظر در آداب قاضی مى‌باشد; ماتن آداب قاضى را به دو قسمت آداب مستحب و آداب مکروه تقسيم كرده و ابتدا به بيان آداب مستحب و سپس به آداب مكروه پرداخته است.
هفده مسئله در اين قسمت ذكر شده كه بعضى از آنها از اهميت خاصى برخوردارند، مانند: قضاوت قاضى به علم خود; ماتن مى‌گويد: امام عليه السلام به طور مطلق مى‌تواند به علم خود عمل كند امّا غير امام عليه السلام فقط در حقوق الناس حق دارد به علم خويش عمل نمايد.
جواز عمل غير امام عليه السلام به علم خويش در مورد حقوق الناس داراى ادله‌ى متعددى است كه يكى پس از ديگرى ذكر شده است، امّا در مورد حقوق الله به عقيده‌ى ماتن دو قول است كه اصحّ آنها جواز مى‌باشد.
[۸] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۳۲ .


۲.۶ - کیفیت حکم قاضی


نظر سوم: يكى از مهم‌ترين مسائلى كه در باره‌ى قضا لازم است انسان بداند اين است كه حكم قاضى چه كيفيتى بايد داشته باشد. در ذيل اين نظر چهار مقصد و يك خاتمه از سوى ماتن و شارح بيان شده است.
[۹] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵۹.


۲.۶.۱ - وظايف قاضى


مقصد اول در وظايف قاضى است كه هفت وظيفه برايش مشخص شده است; اين وظايف عبارتند از:
۱- مراعات مساوات در مورد طرفين دعوا به لحاظ سلام کردن ، محل نشستن و نگاه كردن.
۲- عدم جواز تلقین چيزى كه براى طرف مقابل ضرر داشته باشد، به يكى از متخاصمين.
۳- وقتى متخاصمين هر دو ساكت شدند، قاضى مى‌تواند از هر دوى آنها يا مدعى بخواهد كه حرف بزنند.
۴- وقتى متخاصمين مراجعه كنند و حكم نيز واضح باشد، بر قاضى لازم است كه اقدام به قضاوت كند.
۵- اگر متخاصمين به ترتيب وارد محكمه شوند، لازم است قاضى اول به حرف آنكه ابتدا وارد شده گوش كند.
۶- اگر مدعی علیه دعواى مدعى را با دعواى ديگرى قطع كند، مسموع نخواهد بود.
۷- اگر يكى از خصمين شروع به دعوا كند اولويت با او خواهد بود.
[۱۰] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵۹.


۲.۶.۲ - مسائل متعلق به دعوا


مقصد دوم اين نظر، راجع به مسائل متعلق به دعوا مى‌باشد كه پنج مسئله در ذيل آن آمده است كه اوليش كلام شيخ است در مسموع نبودن دعواى مجهول. شارح علت آن را روايت نبوى صلى الله عليه و آله مى‌داند كه فرموده:« إقرار العقلاء على أنفسهم جائز».
[۱۱] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۶۵.


۲.۶.۳ - جواب مدعى عليه


مقصد سوم در جواب مدعى عليه مى‌باشد كه سه مسئله در ذيل آن مطرح شده است.
ماتن جواب مدعى عليه را به سه صورت اقرار ، انکار و سكوت مى‌داند. دلايل اين سه حالت نيز مطلبى است كه شارح در ذيل آن به تفصيل آورده است.
قضاوت در مورد كسى كه از مجلس قضا غايب است، قضاوت در مورد غايبان در حقوق الناس مانند ديون و عقود و طريق احقاق حق صاحب حق در صورت غايب بودن، مسائلى هستند كه در ذيل اين مقصد بيان شده‌اند.
[۱۲] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۶۹.


۲.۶.۴ - كيفيت استحلاف


آخرين مقصد در كيفيت استحلاف است كه از سه بحث تشكيل يافته است:
بحث اول، در قسم مى‌باشد كه طبق بيان ماتن قسم به غير خدا اعتبارى ندارد و شارح دليل آن را با استفاده از روايت علی بن مهزیار ذكر كرده است.
بحث دوم، در قسم خوردن منكر و مدعى است. هشت مسئله مختلف هم راجع به قسم، در ذيل اين بحث ذكر شده است.
بحث سوم، در مورد قسم با شاهد است و داراى پنج مسئله مى‌باشد.
[۱۳] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۹۰.


۲.۶.۵ - خاتمه


خاتمه اين نظر از دو فصل تشكيل شده كه هر يك، از اهميت خاص خود برخوردارند.
فصل اول در نامه‌اى است كه يك قاضى به قاضى ديگر نوشته و حكم دعوايى را مشخص مى‌كند.
فصل دوم، به چهار مورد از ملحقات مسئله قسمت مربوط مى‌شود.
نظر چهارم: چهارمين و آخرين نظر مبحث قضا در باره‌ى احکام دعوى مى‌باشد.
اين نظر از يك مقدمه دو فصلى و چهار مقصد تشكيل يافته است.
اولين فصل مقدمه در باره‌ى شناسايى مدعى مى‌باشد كه از مهم‌ترين وظايف قاضى است، زيرا اجراى يك قضاوت صحيح مبتنى بر شناخت و تشخيص مدعی از منكر مى‌باشد. ماتن مدعى را چنين تعريف مى‌كند:« هو الذي يترك لو ترك الخصومة». بعضى نيز گفته‌اند: مدعى كسى است كه بر خلاف اصل حرف مى‌زند كه در هر صورت طرف مقابلش منكر خواهد بود.
[۱۴] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۲۸.

فصل دوم در بيان راه‌هاى رسيدن به حق مى‌باشد كه دو مسئله را در پى دارد. امّا مقاصد اين نظر عبارتند از:
۱- اختلاف در دعواى املاك كه خود پنج مسئله دارد و شانزده فرع.
۲- اختلاف در عقود كه هفت مسئله به دنبال دارد.
۳- دعواى در ارث كه از پنج مسئله تشكيل يافته و در نهايت دعواى در ولد كه عنوان چهارمين مقصد اين نظر مى‌باشد.
[۱۵] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۳۸.

بعد از بيان مسائل مذكور در مورد قضا نوبت مى‌رسد به بحث شهادت كه طبق آن قبلاً گفته شد در پنج بخش مورد بررسى قرار گرفته كه ما از پرداختن به آن صرف نظر مى‌كنيم.
[۱۶] هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۲۱۳ .


۳ - پانویس


 
۱. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص .
۲. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵.
۳. قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۴۸- ۴۹.    
۴. الاصول من الکافی، الشیخ الکلینی، ج۷، ص ۴۱۱.    
۵. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۶ .
۶. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۰.
۷. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۱۱ .
۸. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۳۲ .
۹. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵۹.
۱۰. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۵۹.
۱۱. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۶۵.
۱۲. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۶۹.
۱۳. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۹۰.
۱۴. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۲۸.
۱۵. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص ۱۳۸.
۱۶. هداية الأعلام إلى مدارك شرائع الأحكام، سيد تقى طباطبايى قمى، ج۱، ص۲۱۳ .


۴ - منبع


نرم افزار جامع فقه أهل البيت عليهم السلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی



رده‌های این صفحه : کتاب شناسی | کتب فقهی شیعه




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.